بهار رویاهایمان

دلنوشته های دو تنها

یاد باد انکه ز تفسیر محبت قلم مهر و وفارا سر هرخاطره سرمشق نمود..یاد باد..

سلام حسین جان.چطوری خوبی.امیدوارم ی روز دوباره به این وبلاگ سربزنی و این مطلبی ک برات مینویسم بخونی.دل تنگتم خیلی زیاد.امیدوارم حالت خیلی خوب باشه و سالم و سلامت و موفق باشی.خیلی وقت بود ک میخاستم باهات حرف بزنم .شاید بیش از ۱۰۰ بار تاحالا شمارتو تو تلگرام زدم و عکستو اخرین بازدیدتو چک کردم ولی نتونستم ب خودم اجازه بدم بات حرف بزنم دوباره.و اینکه نمیدونم از دستم ناراحتی یا منو ب خاطر گذشته بخشیدی..بازم اگ صلاح دونستی و تونستی یبار بیا باهم حرف بزنیم .هنوز خیلی مشتاقم حالتو بدونم.با اینکه نمیدونم مجردی یا متاهل خخ.و اینکه این روز قشنگو بهت تبریک میگم.تو این چند سال با ادمای خیلی زیادی اشنا شدم ب مدتهای کوتاه و زیاد ولی هیچ کدومشون خوبیای تورو نداشتن میدونی.و اون زمانها خیلی یادت میکردم و دلگیر میشدم.نمیخام وارد این حرفا بشم چون هرچی میخام تایپ کنم باخودم میگم تو ک اصا نمیای اینجا ک بخونیش..بازم اگ فرجی شد و اومدی ی پست بزار ک بفهمم.

مواظب خودت باش.شب خوشگلت پرستاره

[ جمعه 4 آبان 1397برچسب:, ] [ 1:27 قبل از ظهر ] [ H&f ] [ ]