بهار رویاهایمان

دلنوشته های دو تنها

تنهـا هدیــه ی تــُهیدستان برای روز عشق!

کمی به دور دست نگاه کن،

آیا میبینی که دستی ز دور تکــان می خورد

آن هم فقط و فقط برای تو

میبینی که در آن دست شاخه ای از شکوفه های معطر بادام گرفته ام

آن هم فقط و فقط برای تو

چشمان زیبایت سو میدهد که برق نگاه پر از شوقـم را هم ببینی

آن هم فقط و فقط برای تو...

احساس اینکه کنارم هستی، به مانند هوایست برای نفس کشیدنم...

راستی قرار بود که، مــن هدیه ای به تو پیش کش کنم،

اما حال که میبینم تمام این حال خوبم فقط و فقط هدیه ی تو بوده که به من رسیده،

پـس

از تهیدستی چو من بپذیـر قلــب خالی ام را

 

پذیرا میشوی آیا؟

[ شنبه 25 بهمن 1393برچسب:, ] [ 4:5 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


چشمانت را ببند...

[ سه شنبه 21 بهمن 1393برچسب:, ] [ 2:15 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


...ت دارم! حتی الان، هــم

دست خودم نیست

 

دلم تنگتـــه

 

یه کاری بکن خوب...!

[ دو شنبه 20 بهمن 1393برچسب:بـُـغـــــضـ, ] [ 11:36 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


یادته جه شعر قشنگی سرودی؟

 

 «سحری بی یار»

 

بی تو بیتاب...

 

سحری باز...

 

بگرفتم پای خود را در بغل ...

 

سر به زیرو...

 

فکر در، آینده ای اندر تکاپوی سفر...

 

سفر از خویشتنو رفتنو کنکاش زلیخاه دگر...

 

پیش از این خواسته بودی بروم من ز برت...

 

رفتم  اما، ... من نه خواهم، نه توانم، که کشم دست از این جان، از این سرو گلستان...

 

از این موهبت بودن با یار از این داشتنه، دلبر غمخوار.....

 

جمله زین پس بشوم نامی شهرم، که بدانند شده ام وصله ی یاری ز بر نقش جهانم. اصفهانم.شهر خوش نام و نشانم، خال دنیا، جایگاهی که درش من در امانم ، ...

 

شهر گنبدهای بی غم

، شهر جانان، شهر یارم،شهر یارم،شهریارم...

[ جمعه 17 بهمن 1393برچسب:, ] [ 10:11 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


نخندیا!

به مردها باید خندید...

که با آن همه زُمُختی

قدرت شکستن دلی را ندارند

و همیشه به محکمی خود مینـازند اما

زیر بار ناز یار نامردو از خدا بی خبر، بارها میشکنندچشمک

حال فهمیدی که مردها چقدر محـــکم هستند؟

[ پنج شنبه 16 بهمن 1393برچسب:, ] [ 7:46 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


از یه مرد که محکم تر نیستم..

هر چقدر هم که محکم باشی

گاهی یک اشک

.یک خاطره

.یک جاده.

یک کلمه.

.. از درون داغونت میکند..

..هر چقدر هم که محکم باشی..

 

 


ادامه مطلب
[ شنبه 11 بهمن 1393برچسب:, ] [ 7:42 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


آواره...

 

چه میگفتمو چه شدم...

قرار بود مدتی مهمانم شوی تا بیشتر بشناسمت

ولی تو خودت را، صاحب خانه کردی

 

حالا من موندمو یه صاحبخونه که دیگه خودمم راه نمیده

بابااااااااااا خسیس

حداقل میزاشتی منم خونه ی تو رو اجاره کنم

چشمک

 

[ چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:, ] [ 8:29 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


عشقه توست دیگر...

..وقتی داری نفس می کشی...

 


یعنی خدا هواتو داره....

 


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:, ] [ 5:19 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


فقر!

با اینکه از بام دنیا هیچ برفی نداشـتم

ولی ذره ای احساس کمبود نکردم

اما وقتی دیدم دیگر تو را ندارم،

احساس میکنم فقــــــــــــر دارد مرا خفه میکند

[ یک شنبه 5 بهمن 1393برچسب:, ] [ 10:44 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


کسی به کوچه سار مــن در امیــد نمی زند ...

 

 

دراین ســــــرای بیکسی ٬کسی به در نمی زنــــد

به دشت پــر مـــــــــلال ما٬ پرنده پر نمیــــــــــــزند

یکی ز شب گرفتــگان٬ چـــــــــــراغ بر نمی کنـــــد

کسی به کوچه سار شب٬ در سحـــــــــر نمی زند

نشــــــــسته ام در انتظار این غبــــــــــار بی سوار

دریغ کز شبی چنـــــــین٬ سپیده ســـــــر نمی زند

گذرگهی ست پر ستـــــــم٬ که اندرو به غیر غـــــم

یکی صلای آشـــــــــــــــــنا به رهگــــــذر نمی زند

چه چشم پاسخ است از این دریچه های بسته ات

برو که هیچـــــــکس ندا به گوش کـــــــــر نمی زند

نه ســـــــایه دارم و نه بر٬ بیفکنـــــــندم و سزاست

اگــــــر نه بر درخت تر٬ کسی تبــــــــــــــر نمی زند

[ شنبه 4 بهمن 1393برچسب:, ] [ 12:17 قبل از ظهر ] [ H&f ] [ ]


...

کاش میتونستم مثل وقتایی که بودی، بازم بخندم

دیگه با کسی نمیتونم حرف بزنم

کاش میشد به قول پاشایی

یه جایی خودمو جا بزارم که دیگه پیداش نکنم

چون دیگه نمتونم با خودم راه بیام...

کاش میدونستی چه قدرتی داری که حتی با احساس بودن و یا نبودنت،

میتونی شرایط خیلی خیلی متفاوتی رو برا من بوجود بیاری

کاش این همه نامرد نبودی دیوونه D:

[ پنج شنبه 2 بهمن 1393برچسب:, ] [ 4:45 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]


مرد..

[ چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:, ] [ 8:35 بعد از ظهر ] [ H&f ] [ ]