تنهـا هدیــه ی تــُهیدستان برای روز عشق!
کمی به دور دست نگاه کن،
آیا میبینی که دستی ز دور تکــان می خورد
آن هم فقط و فقط برای تو
میبینی که در آن دست شاخه ای از شکوفه های معطر بادام گرفته ام
آن هم فقط و فقط برای تو
چشمان زیبایت سو میدهد که برق نگاه پر از شوقـم را هم ببینی
آن هم فقط و فقط برای تو...
احساس اینکه کنارم هستی، به مانند هوایست برای نفس کشیدنم...
راستی قرار بود که، مــن هدیه ای به تو پیش کش کنم،
اما حال که میبینم تمام این حال خوبم فقط و فقط هدیه ی تو بوده که به من رسیده،
پـس
از تهیدستی چو من بپذیـر قلــب خالی ام را
پذیرا میشوی آیا؟